دانلود سنتر به وبلاگ خودتون خوش اومدين. مرسدس بنز اینبار از گروه باراباس خود مدلی عرضه کرد که هواداران بنز در کشورهای عربی به این خودرو علاقه زیادی نشان دادند. قلب تپنده ی این باراباس یک موتور 12 سیلندر 6.3 لیتر می باشد و احتمالا مهندسان آلمانی این را کافی ندانستند چونو با یک جفت توربو شارژر، قدرت این خودرو را در دور 5500 دور بر دقیقه به 788 اسب بخار رساندند. ادامه مطلب ...
طرح عینی پای چپ مسی که از طلای خالص ساخته شده در ژاپن پرده برداری شد . وزن این مجسمه 25 کیلو گرم می باشد و با قیمت 4 میلیون یورو به فروش خواهد رسید . قسمتی از پول حاصل از این مجسمه به قربانیان زمین لرزه و سونامی که در سال 2011 برخی از کشور های آسیا به آن دچار شدند ، اهدا خواد شد .
به گزارش سایت " فقط بارسلونا " :
سرمربی سانتوس در گفتگو با رادیو بارسا اعلام کرد که ستاره برزیلی بعد از ترک فوتبال این کشور، کارش را در تیم آبی اناری شروع می کند؛ حالا یادر سال 2013 یا2014 .
به گزارش سایت " فقط بارسلونا " : موریسی رامالیو، سرمربی سانتوس در گفتگو با رادیو سارسا اعلام کرد که نیمار بعد از جدایی از این تیم به بارسلونا خواهد رفت . هرچند که از زمان وقوع این اتفاق صحبتی نکرد. رامالیوی برزیلی در صحبت هایی گفت:" نمی دانم که نیمار حالا سانتوس را ترک می کند یا کمی دیرتر ولی به باور من او برای بارسلونا بازی خواهد کرد." سرمربی باشگاه سانتوس به علاوه به این نکته اشاره کرد که بارسلونا ایده آل ترین باشگاه برای نیمار است و گفت:" بارسلونا تیمی است که بیش از هرتیم دیگری به درد نیمار می خورد؛ چون سبک فوتبالی مشابه با سانتوس دارند. اگر من قرار باشد برای نیمار تیمی انتخاب کنم، معتقدم که بارسلونا بهترین تیم برای اوست.هرچند که او تا سال 2014 با ما قرارداد دارد." روزنامه آ.اس با بازتاب این صحبت ها از قول رامالیو نوشته:" افرادی که نگران کارنامه ورزشی نیمار هستند می گویند که او تا سال 2014 در سانتوس خواهد ماند و بعدش به بارسلونا خواهد رفت."
18 اسفند 1391برچسب:, :: 17:0 :: نويسنده : سینا
چشم من دنیا به دیدن نمی ارزه
قصه هاش که به شنیدن نمی ارزه اما گاهی واسه تو وقتی غریبی قلب آسمونا از غصه می لرزه چشم من حرمت اشکاتو نگه دار میدونی چندتا غروبو گریه کردی؟؟؟؟ قطره قطره آب شدن ثانیه هامون بس که لحظه های خوبو گریه کردی.... میدونی چند تا غروبو گریه کردی!!!!؟؟؟ کم سرمایه ای نیست داشتن آدم های که حالت رو بپسرند
18 اسفند 1391برچسب:, :: 17:0 :: نويسنده : سینا
گاهی وقتادلم خیلی میگیره دلم میخوادباکسی که منونشناسه درددل کنم .سخته تظاهربه دوست داشتن ![]() ![]() ![]() چقدر دلم می خواهد نامه بنویسم … تمبر و پاکت هم هست و یک عالمه حرف…. کاش کسی جایی منتظرم بود...
18 اسفند 1391برچسب:, :: 17:0 :: نويسنده : سینا
![]() ![]() بی خبر از حال هم بودن چه سود؟ بر مزارم با سوز نالیدن چه سود؟ زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید ورنه بر سنگ مزارم آب پاشیدن چه سود؟ گر نرفتی خانه اش تا زنده بود خانه صاحب عزا را خوابیدن چه سود؟ گر نپرسی حال من تا زنده ام گریه و زاری و نالیدن چه سود؟ زنده را در زندگی قدرش بدان ورنه مشکی را برای مرده پوشیدن چه سود؟ گر نکردی یاد من تا زنده ام سنگ مرمر روی قبرم وا نهادن را چه سود؟
18 اسفند 1391برچسب:, :: 17:0 :: نويسنده : سینا
وسعت درد فقط سهم من است ، باز هم قسمت غم
ها شده ام ، دگر آیینه ز من با خبر است ، که اسیر شب یلدا شده ام ، من که
بی تاب شقایق بودم ، همدم سردی یخ ها شده ام ، کاش چشمان مرا خاک کنید ، تا
نبینم که چه تنها شده ام عکسی در ابعاد سه در بی نهایت…! . یه دریا اشـــــــــــــــک برای ریختن دارم… یه دل گرفته… یه زندگی پر از خالــی… من سرشارم از تنــهایـــــــــی… .
اولش چشمه بودم زير آسمون پير
دیگـر تمام شد... آرزو هایـم را گُذاشتم در ِ کوزه ؛با آبـش قرصــ های اَعصابم را میخورم!! در عصرهای انتظار,به حوالی بی کسی قدم بگذار,خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو,کلبه ی غریبی ام را پیدا کن,کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی ام!در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!حریر غمش را کنار بزن,مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق عصاره ی انتظار پشت دیوار وروهایم نشسته! به سرنوشت بگویید.. اسباب بازی هایت بی جان نیستند.. می شكنند.. آرام تر.. ![]()
18 اسفند 1391برچسب:, :: 17:0 :: نويسنده : سینا
بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است : «کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر دهم. بزرگ تر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید انگلستان را تغییر دهم. بعدها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم . در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم . اینک که در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم ، شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم.
18 اسفند 1391برچسب:, :: 17:0 :: نويسنده : سینا
![]() امروز میخواهم داستان زندگی یکی از دوستانم رو به قول از خودش براتون تعریف کنم هرکی میخواد بهش کمک کنه این شماره حساب بسم ا... صادرات6037691720358571 ![]()
دختری بودم توی یک خانواده شلوغ توی یک روستا ازخراسان.پدرم درامدچندانی نداشت .دختری بودم پرازاحساس ولی توخانواده شلوغ مااحساس معنای چندانی نداشت .البته باهم بدنبودیم ولی محبت نبود درک کردن نبودن .پدرومادرم طرزفکرقدیمی داشتند.بااینکه شاگرد دوم کلاس بودم اماپدرم اجازه ندادتاسوم راهنمایی بیشتر درس بخوانم چون برای ادامه تحصیل بابه شهرمیرفتم .تودنیا فقط یک خاله کوچکترازخودم داشتم که جونمون روواسه هم میدادیم اکثراوقات باهم بودیم .هرچندهمه به باهم بودن ماگیرمیدادند.سنم که به بیست رسید مادرم مدام کسانی روکه ازدواج میکردندروتوسرم میزد.دلم نمیخواست ازدواج کنم ولی ازبس ناراحتم میکردند فقط به ازدواج فکرمیکردم .تااینکه یک روزتصادفی باپسری که ندیده بودم اشناشدم .قرارشدیک ماه تلفنی باهم صحبت کنیم واگه تفاهم داشتیم همدیگروببینیم وبعداگه ازهم خوشمون اومدبیادخواستگاری.یک ماه گذشت همدیگه رودیدیم وبعدخواستگاری.من بیخبرازاینکه خانواده شوهرم بااین ازدواج مخالفندقبول کردم .شوهرم کنارپدرش کشاورزی میکردودوران عقدمااکثراروستای شوهرم بودیم .خیلی اذیت کشیدم پدرشوهرم مدام متلک بارم میکردومادرشوهرم هرچی کارمیتونست سرم میریخت ودراخرجلوی همه ازمن بدمیگفت.به خاطرشوهرم تحمل میکردم دوبارازشوهرم خیانت دیدم ولی بخشیدمش.تااینکه یک روزسرموضوعی که من وشوهرم کاملابیتقصیربودیم شوهرم وبرادرشوهرم دعواشون شدواین وسط سهم من کتک ازپدرشوهرم وسهم من وشوهرم رانده شدن ازخانه پدرشوهرم بود.رفتیم خونه پدرم اماازانجایی که من چندتاخواهرمجردداشتم شوهر میگفت انجاراحت نیست.مجبورشدیم یک وام درصدبالابرداشتیم ووسایل ضروری منزل راتهیه کردیم ویک خونه توشهراجاره کردیم .شوهرم بیکاربودوماماهی 60هزارتومن وام ازداج وماهی 85هزارتومن وام وسایل وماهی 65هزارتومن اجاره خونه داشتیم .ماه اول طلاهاموفروختم .ماه دوم همه عقب افتاد ماه سوم مجبورشدیم دوباره وام برداشتیم تااقساط عقب افتاده روپرداخت کنیم .بعدازشش ماه بیکاری شوهرم شاگرد مغازه شدماهی 35هزارتومن بهش میدادند.مادوباره به وام رواوردیم دیگه به شوهرم وام نمیدادندواون وامهای بعدی روبه نام من برمیداشت.هرروزکه میگذشت بدهیهاووامهای مابیشترمیشدودریغ ازکمک.بعدازچندماه شوهرم تصمیم گرفت خودش مغازه بزنه ودوباره وام به نام من.من به خاطرشوهرم مخالفت نمیکردم .تواین مدت من ادامه تحصیل دادم ودیپلم مدیریت گرفتم وبعددیپلم ارایشگری گرفتم.وبعدکامپیوترراتا حدود کمی فراگرفتم بماندکه درمغازه داریمون چقدراذیت کشیدیم .من حامله بودم ومغازه میرفتم وبه شوهرم کمک میکردم .بچمون که دنیااومددیگه شوهرم تنها کارمیکرد.مغازه داری شوهرم چندسال بیشترطول نکشیدوشوهرم به کاردیگه ای رواورد.ولی تواین کارهم شکست خورد.دیگه اینقدرطلبکارداشتیم که ازترس طلبکارهاوضامنین وامهامون جرات نداشتیم نه تلفن جواب بدیم ونه اف اف خونه روبرداریم.بدهیهاووامهامون به 35میلیون تومن رسیدشوهرم پاشوتویک کفش کردبریم تهران.الان چندماهه اومدیم تهران تویک اتاق 16متری داریم زندگی میکنیم شوهرم اینجاسرایداره .به خداقسم اگه قرض نداشتیم زندگی تویک اتاق 16متری باحقوق سرایداری شیرینترین زندگی واسم بودولی....مدام توفکرطلبکاراهستم.همه تهدیدمیکنندوهمه منومیشناسن.چون وامهابه نام منه.عذاب میکشم وقتی فکرمیکنم که چه نفرینهایی پشت سرم هست .داغون میشم .افسردگی گرفنم بماندکه شوهرم هم مدام غرمیزندوبه همه کارهاورفتارهای من ایرادمیگیره .توقع داره بااین همه بدبختی ناراحت نباشم وفقط مال اون باشم .نمیتونم ....عذاب وجدان دارم اعصابم خورده وشوهرم نمک روزخمم شده .خسته شدم .تنها امیدم بعدازخدا بچه ام هست .کمکم کنید.
18 اسفند 1391برچسب:, :: 17:0 :: نويسنده : سینا
![]() قاصدک غم دارم غم آوارگی ودربدری غم تنهایی و خونین جگری قاصدک وای به من،همه از خویش مرا می رانند همه دیوانه و دیوانه ترم می خوانند مادر من غم هاست مهد وگهواره من ماتم هاست قاصدک دریابم،روح من عصیان زده و طوفانیست آسمان نگهم بارانیست قاصدک غم دارم غم به اندازه سنگینی عالم دارم قاصدک غم دارم غم من صحراهاست افق تیره او ناپیداست قاصدک از این پس منمو تنهایی وبه تنهایی خود در هوس عیسایی وبه عیسایی خود،منتظر معجزه ای غوغایی قاصدک زشتم من،زشت چون چهره سنگ خارا زشت مانند زال دنیا قاصدک حاله گریزش دارم می گریزم به جهانی که در آن پستی نیست پستی ومستی وبد مستی نیست می گریزم به جهانی که مرا ناپیداست شاید آن نیز فقط یک رویاست!!!!!
18 اسفند 1391برچسب:, :: 17:0 :: نويسنده : سینا
آهای مردم دنیا،آهای مردم دنیا صبر کن سهراب ..... قایقت جا دارد؟ من هم از همهمه داغ زمین بی زارم..... |
||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
|
||
![]() |