دانلود سنتر به وبلاگ خودتون خوش اومدين. 19 اسفند 1391برچسب:, :: 7:18 :: نويسنده : سینا
شده كه دلت به غصه هايي خاص چنان عادت كند كه مدام سراغشان را بگيري و به قول معروف با آنها حال كني ؟ به نظر مي رسد اين روزها ، از ميان انبوه غصه هايي كه مخير به الويت بنديشانيم ، بعضي غصه ها به ذهن و انديشه اعتبار مي دهند و نشعة آنها توش و توان پايداري مي شود . مثلاً وقتي قرار است با هر نوسان داخلي يا بين المللي چرخ معيشت نچرخد ، غصه عاشقي مي شود چشم و چراغ غصه ها و دل آدم را عزت مي دهد . به ياد مي آوري كه روزي زير لب زمزمه مي كردي : درد بي عشقي زجانم برده طاقت .... برده طاقت ور من داشتم آرام .... تا آرام جاني داشتم ... حالا يادآوري غصة ايام بي عشقي هم ، با چند واسطه قوت اين را دارد كه نشعه ات كند . چه اتفاقي مي تواند باعث شده باشد كه اين همه ظرفيت براي دل باختگي در انتظار كيسه اي برنج باسمتي هندي يا دوسه بسته ماكاروني يا ... از رمق بيفتد و به افسانه اي در عمق اعصار بدل شده باشد ؟ مي داني نسلي كه بعد از دادخواهي عظيم ما شكل گرفت ، كمتر حوصله عاشقي دارد و همه چيز را مي سنجد و عدد بهره وري اش را درمي آورد و با شعر و ترانه هاي يك نفس و پرگو ، عاشقانه هاي گذشته را به سخره مي گيرد ! مي داني سود ، سوداي عاشقي را سرتا پا سوزانده است ! ديگر هوا هميشه سربي و دوداندود است و ابري اگر در آسمان خيمه زند رخصت باريدن پيدا نمي كند . ديگر به جاي جستجوي وزن و آهنگ ، رقابت بر سر مقدار جوشيدن برنج شكسته حواله اي بالا گرفته است و آنكه روزي به حرمت نگاه تو رونق سفره را به هيچ مي گرفت ، حالا نگاهش را دريغ مي كند ! مي داني در اوج ترويج روحانيت و تعالي طلبي سر از كجاهاي جيفه دنيا درآورديم و چه بهايي بابت به حساب آمدن در اين سراي سپنج "بنا به روايات" بي مقدار پرداختيم ؟ .... تو مي داني چه رفته است ... من هنوز با غصه هاي كوچكي حال مي كنم كه در امتدادشان مسير گيج درهمي با رنگ هاي پريشان ترسيم مي شود . شايد در اين نايقيني خيال انگيز ، فرصتي براي جستجوي حقيقت باقي مانده باشد . نظرات شما عزیزان:
|
||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
|
||
![]() |